واكنش مرحوم حاج آخوند به شوخي پزشك معالج
دكتر ضيا الا طبا از طبيبان قديمي مي گفت : تا بستان بود و بيماران به مطب من مي آمدند و من آنها را معاينه ميكردم ، نسخه قبلي را ميگرفتم و دوباره نسخه مي دادم يكي از آن بيما ران زني بود ، وقتي به او گفتم : نسخه قبلي كجاست گفت : آن را جو شاندم و خوردم ! گفتم : كاغذ را جو شاندي و خوردي؟ گفت: بله گفتم : حيف ناني كه شوهرت به تو مي دهد زنان ديگر كه در آنجا بودند به او خنديدند و من مجددا براي او نسخه نوشتم و گفتم : دوا هاي آن را بگير بجو شان و بخور ، نه خود نسخه را . و قتي بيماران همه رفتند آخرين نفر حاج آخوند ( پدر مرحوم راشد ) آمد بچه اش را ديدم برايش نسخه اي نوشتم مقداري در حق من دعا كردند ، پس از آن گفتند : مي خواستم خدمت شما عرض كنم كه آن كلمه اي كه به آن زن گفتي و زن هاي ديگر خنديدند قشنگ نبود و آن زن در ميان بقيه زن ها شرمسار شد من نا گهان مثل كسي كه از خواب بيدار گردد ، به خودم آمدم متوجه شدم كه چه بسيار از اين شوخي ها كه ميكنيم و متلك ها كه ميگو ييم به خيال خودمان خوش مزگي ميكنيم و توجه نداريم كه در روح طرف چه اثري دارد . منبع :مردان علم در ميدان عمل ج دو صفحه 438

 


موضوعات: مزمت تمسخر
   دوشنبه 15 آذر 1395نظر دهید »
 
مداحی های محرم